رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

ناتانائیل

پسسسسرکککککککم

سلام عزیز مامانی نمیدونی چه قدر خوشحالم دکتر چهار شنبه گفت تو پسری واییییییی پسر خوشملم گفتم با مامانی که سوار هواپیما شدی نترسیدی نگو مرد اوچولوی منی قربونت بره مامانی که با پسملش رفته مسافرت دکتر گفت خیلی شیطونی نانازی انقدر ورجه وورجه کردی که دکتر گفت چند وقت دیگه که حرکاتتو بفهمم حسابی شیکممو سفره میکنی ولی امیدوارم مامانو خیلی اذیت نکنی گلم  شیطونک من بی صبرانه منتظر دیدنتم بابا امیرتم با اینکه ترجیح میداد تو دخمل باشی ولی نمیدونی چه ذوقی کرده بود .بوس بوس . ...
26 شهريور 1390

اولین مسافرت

عزیزکم بابایی سه روز دیگه میره برای کارش خارج اوووووووووم باید یک هفته رو بدون بابایی بگذرونیم ولی نگران نباش قشنگم مامانی هم قرار تو رو ببره کیش اولین بار میخوایم هواپیما سواری کنیم (چه وحشتناک) ولی تو نترسی عزیز دلم مامانی پیشته  نی نی و مامانی می خوان برن ببینن دنیا دست کیه می خوایم با هم حال کنیم حسابی فقط جای بابایی خالی ولی مسافرت بعدی و حتما با هم میریم عزیزم بوس بوس . ...
13 شهريور 1390

هنوز در خلقتت ماندم

  قشنگه من دیگه کم کم میشه اسمتو نی نی گذاشت  خدایا از تصور قدرتت عاجزم . هنوزم نمیتونم درک کنم بدون این که کوچکترین تغییر احساس کنم موجودی 5 سانتی در وجودم قرار داره و داره مراحل خلقت و پشت سر میزاره . خدایا قدرت و شوکتت و شکر . عزیز دل مامانی اگه بدونی این چند روز چی کشیدم سرمای شدید خوردم تمام بدنم هم حساسیت زده ریخته بیرون بابا امیرت خیلی مواظبمه عزیز دلم به دنیا اومدی حتما ازش تشکر کن مواظبه که کوچکترین کمبودی متوجه من و تو نشه بابا امیرت یه مرد واقعی عزیز دلم خیلی خوشحالم که اون و تو رو توی زندگیم دارم . خدایا شکرت . ...
24 مرداد 1390

جیجیلی من

نی نی خوشگلم امان از دست این بابای شیطونت تو مطب دکترم شیطونی میکنی خوشکل مامانی دکتر چهار شنبه گفت الان فقط یک سانتی تورو توی مانیتور به منو بابایی نشون داد آخی بند انگوشتی من بابا امیرت کلی زوق کرده بود به دکتر میگفت سرش کو دکترم گفت الان هنوز معلوم نیست ولی قلبتو نشونمون داد بابا امیرت گفت میبینی بچم چه قدر فعال ظرف 3 هفته دو برابر شده کی میتونه ظرف 3 هفته 2 برابر بشه امان از دست حرفای این بابای شیطونت . ...
8 مرداد 1390

حالم بده اوووووم

عزیز دل مامانی . مامانی اصلا حالش خوب نیست فکر نمیکردم حاملگی انقدر سخت باشه . همه بهم میگن 3 ماه اول  اینجوریه آخه شیطون من هنوز هیچی نشده خیلی داری مامانیو اذیت میکنی یا ولی همه سختی ها رو به امید روزی که تو صورت قشنگت نگاه کنتم تحمل میکنم من تحمل میکنم تا تو رشد کنی و بزرگ شی بشی نی نی ناز خودم. قربونت بشم . ...
28 تير 1390

این نوشته مربوط به تاریخ 13/4/90 توسط من و پدرت

وهم  اکنون او را خدا به ما داد و من در این مانده ام که آیا واقعا لیاقت این همه لطف از طرف خداوند را داریم؟ امیدوارم تا پایان این راه موفق شویم و خدا به ما همانطور که در لحظه لحظه زندگیمان کمکان کرده ما را یاری کند پس ای مهبود مارا یاری رسا ن تا از داده ات به خوبی نگهداری کنیم ...
19 تير 1390

بدون عنوان

 سفره ی شام  سه دانه قاشق  سه دانه بشقاب  نان و نمكدان  یك كاسه ی آب  دیگی پر از آش  یك شام ساده  در دور سفره  یك خانواده  با مهربانی  با هم نشستند  در سینه شادی  بر چهره لبخند  گفتند اول  نام خدا را  خوردند با هم  نان و غذا را  یك سفره ی خوب  یك شام دلخواه  بعد از غذا هم  الحمدلله          ...
19 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناتانائیل می باشد