رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

ناتانائیل

سفر مالزی در تاریخ 22/8/92

1392/11/1 11:40
نویسنده : مامان شکوفه
963 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم امسال من و بابایی یه ریسک بزرگ کردیم و با شما آقا پسر گل یک هفته رفتیم مالزی خودمون هم نمیدونستیم این سفر طولانی با شما کوچولوی شیطون چه طور خواهد گذشت همه اطرافیان هم مدام تو دلمونو خالی میکردن که چه طوری تنها با شما میخوایم بریم و اذیت میشیم و شما تو سن بدی هستی و تو هواپیما مدت زمان طولانی اذیت میکنی ولی خب چون مامان بابای ددریت شدید هوای مالزی زده بود به سرشون به حرف هیچ کس گوش نکردن و دل و زدن به دریا ...وقتی رفتیم فرودگاه شما از همون لحظه اول شروع کردی به فعالیتهای مخصوص خودت اول که نمیذاشتی چمدونا رو تحویل بدیم و فکر میکردی میخوان چمدونامونو ببرن برای خودشون میخواستی با چمدانها بری رو ریل و بری قسمت بار بعد هم که پروژه چمدانها به پایان رسید میخواستی بری پشت گیت پیش اون خانمه که کارت پرواز و صادر میکرد و آخر هم تا اون خانم از پشت گیت اومد بیرون شما سریع از فرصت استفاده کردی و پریدی اون پشت خلاصه تا بخوایم سوار هواپیما بشیم انقدر اذیت کردی که ما رسما همون تو فرودگاه از اومدن پشیمون شدیم ولی خب هیچ راه برگشتی نداشتیم گفتیم فوقش اونجا مجبور میشیم مدام تو هتل بمونیم تو هواپیما هم قربونت برم تا ساعت 2 نصف شب بابا امیر بیچاره رو از این سر هواپیما به اون سر هواپیما میکشوندی دنبالتو ما هم برای اینکه سر و صدا نکنی و بقییه رو از خواب بیدار نکنی هر باجی میخواستی بهت میدادیم حالا شانس آوردیم که هواپیما خیلی خلوت بود و ما  ردیف صندلیهای جلوی در اگزیت و به خودمون اختصاص داده بودیم یه پتو هم پهن کرده بودیم برات کف هواپیما و دو دقیقه یک بار میومدی روش قل میخوردی ده مرتبه یا من یا بابایی باهات دراز کشیدیم کف هواپیما که بخوابی نخوابیدی تازه تا ازت غافل میشدیم میرفتی مسافرارو بوس میکردی که بیدار بشن در نهایت ساعت 2 و خورده ای خوابت برد و ما یه نفس راحت کشیدیم ولی خب عشق من تمام اذیت شما در این سفر به تا همون هواپیما ختم شد و تا آخر سفر خیلی خیلی پسر خوبی بودی فقط یکم وقتی میرفتیم خرید اذیت میکردی ولی خیلی خیلی سفر خوبی بود و ما اونجا لحظه های خیلی خوبی رو با شما کوچولوی عزیزم گذروندیم و تجربه خیلی خوبی بود تنهایی با یه کوچولوی ناز مسافرت رفتن ....

 

حال میکنید هر جا میرسه قمبلم و میذارم زمین

1

خیلی خسته شده بودم

2

3

4

من از اسبه میترسم

5

دمپایی و کلاه و بادکنکم و خودم انتخاب کردم

6

صبح تا از خواب پاشودم کلاهم و پوشیدم که آفتاب نخوره تو چشمم

7

سوار این فیل گندهه شدم ووووووی

8

خیلی خسته بودم گرمم بود این مامانه هم هی تپ و تپ کرم میمالید بهم

9

دوست چینی پیدا کردم

10

11

14

15

17

بعد از شنا به استراحت نیاز داشتم خب

27

18

زیر میز صبحانه منظره اش بهتره

19

20

این روباهه مورد علاقه منه

21

22

23

من خیلی قوی هستم اصلا سردم نیست میبینی

24

25

26

 

پسندها (2)

نظرات (2)

عمه مینات
6 بهمن 92 16:47
به به ببین کی اینجاااااست،عمه جان مردم این قدر اومدم عکسای خوشگلت نبود.قربونت برم عسلللللللللللللل
احسانه مامان سارا
11 تیر 93 2:48
lماشالله به این آقا پسر زیبا.بوسسسسسسسسسسسس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناتانائیل می باشد