رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

ناتانائیل

اولین شبی که خونه مامی تنها موندی

1391/5/15 0:41
نویسنده : مامان شکوفه
1,254 بازدید
اشتراک گذاری

من و بابایی برای سلگرد اوزدواجمون4 مرداد 1391 شما رو گداشتیم یه شب خونه مامی رفتیم شمال هتل مروارید خزر از اونجاکه شما شیر خشک هم میخوردی فکر نمیکردیم مشکلی پیش بیاد البته شما اذیت نکرده بودی فرداش مامی و ددی شما رو آوردن شمال اولش که مار رو دیدی عکس العمل خاصی نشون ندادی اما تا خواستم بهت شیر بدم یکم که شیر خوردی تازه فهمیدی چه کلاهی سرت رفته یکم به من و بابای نگاه کردی و زدی زیر گریه اونم چه گریه ای دل سنگ برات آب میشد شیرم نمیخوردی دیگه الهی مادرت برات بمیره که تو غصه خوردی عشقم اگه مادر میدونست شما انقدر میفهمی این کار و نمیکرد عزیزم خلاصه با ما قهر کرده بودی آخر سر هم بغل ددی خوابیدی توی خواب یکم بهت شیر دادم وقتی هم بیدار شدی انقدر باهات بازی کردم تا سر حال اومدی اینم عکسای بعد از منت کشی مامان و بابا. بوس بوس دنیای من.

1

2

3

4

6

مامان و بابا در جهت تخمیل منت تشی من و بلدن ددل

5

 

 

پسندها (1)

نظرات (5)

عمه مینات
15 مرداد 91 13:19
قربون اون پاهای سوسیسیت بشم خوشگلم.جیگرم.آخه بی ملفت نمی گی ما یه عمه بیشتر نداریم ،بیایم پیشش که این عکسا رو میبینه دلش آب نشه.فنچولک من
مامان ترانه
17 مرداد 91 17:00
عزیزدلم نازی تو رو خدا دیگه تنهاش نزارید
سروین
20 مرداد 91 21:08
الهی من بچلونم این پسره خوشگلو شکوفه هر از گاهی کلوپم بیا دلمون واست تنگ میشه
صبا
19 شهریور 91 16:54
مامانی نمیخوابی وب پسملمون و آپ کنی راستی چرا دیگه نمیای پیشمون دلمون تنگیده شده
بچه خوب
2 مهر 91 22:27
ازاسم وبلاگ خوشم اومد . ایشالا موفق تر باشی به سایت مام سر بزنین خوشحال میشم .
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناتانائیل می باشد