روز به روز شیرین تر
عشق مادر دیگه حسابی شیطون شدی یک ماهی هست که کامل میشینی تازگی داری سعی میکنی خودتو چهار دست و پا کنی وقتی برای گرفتن تلفن از دستم تلاش میکنی میمیرم برات انقدر که تو نازی با اون چشمای شیطونت زل میزنی بهم منتظری که باهات بازی کنم یا وقتی توی روروئکت هستی میام از کنارت رد بشم دستات و برام باز میکنی ذوق میکنی که انگار میخوام برت دارم منم طاقت نمیارم برت میدارم گاهی وقتا که خودم و کنترل میکنم برت ندارم از کنارت می گذرم اون وقت تو لب ور میچینی و بغض میکنی دیگه می خوام بمیرم برات نمی دونی عشقم چه قدر دوست دارم نمیدونی چه دنیایی هستی برام وای صبحایی که سر کار نمیرم پیشتم وقتی از خواب بلند میشی برای اینکه بیدارم کنی با دستات یا پاهات میای تو صورتم منم برق از سه فازم میپره تا چشمام و باز میکنم بهم لبخند می زنی میدونم این لحظات همیشه ادامه نداره میدونم یه زمانی میرسه که شاید دوست داشته باشی تنها باشی بزرگ بشی و دوست نداشته باشی من بغلت کنم به خاطر همین این لحظات و تو ذهنم حک میکنم از لحظه لحظه اش لذت میبرم میدونم تو هم مثل همه یه زمانی دچار غرور جوانی میشی ولی من دوست دارم همیشه دوستت باشم دوست دارم همیشه دلت بخواد که با من حرف بزنی اینا رو برات می نوسیم که شاید بزرگ شدی بخونی و بدونی شاید اون موقع اون جور که من دوست دارم باهات رابطه داشته باشم نباشه نمیدونم نمیدونم ولی همیشه و تا آخر عمرم عاشقتم رهام من .
رهام و آب بازی تو حمام اولین باری که تو وانش نشست
اگه رهام دختر میشد چی میشد