رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

ناتانائیل

زندگي مي گذرد

1391/7/3 9:31
نویسنده : مامان شکوفه
1,402 بازدید
اشتراک گذاری

زندگي با تمام پستي و بلندي هاي خود مي گذرد و ما نمي توانيم آن را متوقف كنيم يه زماني باورمون نميشه كه يك روز ازدواج خواهيم كرد يه زماني  ازدواح مي كنيم و باورمون نميشه بچه دار خواهيم شد يه زماني بچه دار ميشيم و باورمون نميشه فرزندمون بزرگ خواهد شد انقدر زود همه چيز ميگذره كه آدم باورش نميشه چي شد و كي گذشت انگار همين ديروز بود كه اين وبلاگ و به عشق اينكه خدا تو را به ما داده درست كردم رهام عزيزم 9 ماه بارداري گذشت 2 ماه اول زندگي تو هم با تمام شيريني هاش و سختيهاش گذشت الان دو ماه و نيمته ديگه شبا براي شير خوردن بيدار نميشي برامون كلي ميخندي 8 سانت قدت بلند شده و وزنت 3 كيلو خورده اي زياد شده عزيز دلم وقتي بعضي از لباسات برات تنگ ميشه هم خوشحال ميشم هم به فكر فرو ميرم كه تو عزيز دل من چه زود بزرگ ميشي هم از بزرگ شدنت لذت ميبرم هم يه غم خواصي وجودم و پر ميكنه احساس ميكنم اگه يه روز اونقدر بزرك بشي كه ديگه مال من نباشي چي ولي كاريش نميشه كرد بعضي وقتها با خودم ميگم كاش هميشه همين قدر بموني ولي ميدونم كه نميشه فقط سعي ميكنم از لحظه لحظه با تو بودن لذت ببرم وقتي صبحا بلند ميشي و بهم لبخند ميزني و بعد دهنتو مثل ماهي برام باز و بسته ميكني كه بهم بفهموني كه گرسنته انگار با داشتن نو خدا تمام لطفشو در حق من تمام كرده وقتي از يه چيزي ناراحتي و لب بالا تو ميدي تو و لب پايينتو ميدي بيرون و بغض ميكني ميخوام دنيا رو به پات بريزم وقني ديگه از چه چيزي بگم از دستات كه همش مشت ميكني جلوي صورتت و درگيري باهاشون يا پاهات كه هي جمع ميكني تو شيكمت و پرتاب ميكني بيرون و تازگي ها ياد گرفتي پتو تو از روت بندازي كنار و و و ......... چيزهاي ديگري كه همش يه دنيا عشق براي من داره عزيز دل ماماني .

مي خواستم برم تفلد آرسامي

1

2

رهام احمدي و امير علي احمدي كه هر دو در يك روز و يك ساعت دنيا اومدن و با هم رابطه فاميلي هم ندارن

امير علي پسر دوست عمه ميناست

2

3

5

من و بابايي

من و مامان شکوفه و بابا امیر

خانواده سه نفري ما

موقعي كه هنوز عمه فرشتهموهامو توتاه نكرده بود

از حموم اومده بودم

2

پسندها (1)

نظرات (4)

نرگس
20 اردیبهشت 91 15:27
سهام مامان شپوله من همیشه به وبلاگت سرمیزنم کلی هم برای پسلوت میذوقم دلمون خیلی برات تنگ شده مطمئن باش فراموشت نکردیم از طرف من لپ پسملوتو بچش
مامی رها
20 اردیبهشت 91 15:32
الهیییییییییییییییییییییییییییییی جیگرتو من بخورم کاکل زری شکوفه جونم بلاخره دیدمت خیلی نازی عزیزیم ماشالله بوسسسسس
سروین
20 اردیبهشت 91 16:14
سلام شکوفه جان مگه میشه تو رهام عزیز رو فراموش کرد خودت بی وفا شدی و دیر به دیر میای کلوپ وگرنه من که دوستت دارم از طرف من رهام رو ببوس
مامان کیان کوچولو
2 بهمن 91 19:00
سلام مامان رهام جون ناناز .. الان فک کنم 1 ساعتی هست که دارم وب رهام جون و میحونم .. چشام ترکید دیگه .. ماشالله گل پسر ماههیه من که از دیدن عکساش کیف کردم و از خوندمن مطالبش هم لذت بردم .. خدا حفظش کنه براتوون ..
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناتانائیل می باشد